بدیهی هست کلی مزیت با شبکههای اجتماعی اومده باشه، ولی لبهی دیگهی چاقو رو نمیشه نادیده گرفت. یکی از معضلهایی که تریبونداشتن در شبکههای مجازی (پیج اینستاگرام و توییتر، کانال تلگرام، وبلاگ و …) درست کرده و زیاد باهاش مواجه میشم، ایجاد توهم دانش و اهمیت هست. فرد (اگر به شکل فرضی و برای سادهسازی در نظر بگیریم که یک نفر تریبون رو اداره میکنه) به واسطهی تعداد زیاد دنبالکنندههاش (Followers) و نظرات مثبتی که میگیره، کمکم این احساس رو پیدا میکنه که حرفهاش درست هستن، اشتباه نمیکنه و جای نقدی بهش وارد نیست. اگر از چند میلیون (و یا چندصدهزار) نفر دنبالکننده تنها یک درصد افراد حرف آدم رو تایید کنن، این عدد چندهزار تا چند-ده هزار نفر خواهد شد. یعنی اگر حرفی زده بشه که ااما درست نباشه اما به نظر همون 1% درست بیاد، اون حجم از تایید ممکنه به آدم این توهم رو بده که چیز اشتباهی نگفته. اگر 10% از اون یک درصد هم برای فرد پیام مثبت بفرستن، دایرکت و پیجش سرشار از تاییدها و تشویقها خواهد شد. نتیجه؟ آدم به مرور ممکنه این جسارت رو پیدا کنه که خودش رو در حیطههای مختلف صاحبنظر بدونه و نمیدونم» از دایرهی لغاتش حذف بشه. بالاخره بعیده که فردی با این همه دنبالکننده از موضوعی "عادی" آگاه نباشه! وقتی هم که فرد نقد بشه، سناریوی انتقال خشونت هواداران به منتقدین فضا رو برای شکستن این توهم دانش خواهد بست.
توهم اهمیتداشتن هم قسمت دیگهی ماجراست. فرد خودش رو به واسطهی توجه اندکی که از افراد زیاد میگیره مهم میبینه. اگرچه هرکدام از دنبالکنندهها نهایتا چنددقیقه رو برای یک فرد میذارن، ولی در تعداد بالا این توهم ایجاد میشه که فرد همیشه زیر Spotlight قرار داره. فرد فکر میکنه دنبالکنندههاش منتظرن دربارهی هرچیزی نظر اون شخص رو بدونن. سلبریتیهایی که دربارهی هر چیز کوچک و بزرگی در دنیا اظهار فضل میکنن، نمونهی بارز این پدیده هستن. بدون داشتن دانش تخصصی، با نوشتن یک پاراگراف، سعی در اطلاعرسانی و آگاهسازی نسبت به چیزی دارن که حتی خودشون به درستی ازش خبر ندارن.
من نوعی به عنوان دنبالکننده فرضی یک سلبریتی زندگی خودم رو دارم و با چالشهای شخصی درگیرم. در این بین که زمان کوتاهی رو به اوقات فراغت اختصاص میدم، بخشیش رو در شبکههای اجتماعی میگذرونم که قسمت خیلی اندک، ناچیز و کماهمیتی ازش به دنبالکردن یک شخص خاص خواهد گذشت. حقیقت اینه که حتی اگر 15 دقیقه در روز و به شکل منظم صرف دنبالکردن یک تریبون بشه (که این عدد خیلی بزرگه و عمدتا اینطور نیست) تنها 1% از زندگی فرد درگیر اون شخص خواهد بود و فرد صاحب تریبون در قسمت زیادی از زندگی من نخواهد بود. اما اون فرد از بیرون این رو نمیبینه و توهم اهمیتداشتن به قوت خودش باقی خواهد موند. چرا که تعداد زیادی از افراد این میزان توجه ناچیز رو در ساعتهای مختلفی به دنبالکننده انتقال خواهند داد.
درس اخلاقی ماجرا (حداقل برای من) چیه؟ اگر صاحب تریبونی شدم، مراقب باشم در این توهمها غرق نشم و اگر هم تریبونی رو دنبال میکنم، مراقب باشم که بیشتر از ارزششون بهشون بها ندم.
سالها پیش مادر آکادمیکم از استادش نقلقولی میکرد که ارتباط مستقیمی با این موضوع داره: تو اونقدری که خودت خیال میکنی در ذهن و فکر بقیه نیستی.» آدمها زندگی خودشون رو دارن و پذیرش این موضوع اگرچه از یک زاویه دید میتونه ناراحتکننده باشه، از طرفی میتونه امیدبخش باشه تا رها باشیم و به خودمون بیشتر از نگاه دیگران توجه کنیم.